نمایش های قبل از اسلام: 1- مغ کشی یا مگافونیا 2- سیاوشون یا سوگ سیاوش 3- سورنا وکراسوس 4- کوسه برنشین یا کوسه گلین
- مغ کشی : بالا ترین درجه مذهبی دین زرتشت را مغ می گویند وبالاترین درجه سیاسی را شاه شاهان قدیم یعنی دوره زرتشت مغ شاه بودند- در دوران کمبوجیه گیومات با سرافکندی برسر حکومت می نشیند وخود را بردیا می نامد کسی که قرار بود جانشین شاه قبلی شود بعد از مدتی مردم این داستان را فهمیدند وبردیای دروغین را از تخت پایین کشیده ومی کشند برای بزگ داشت این واقعه شخصی را به عنوان مغ انتخاب کرده وچند روزی او را به عنوان پادشاه به روی تخت می نشانند وبعد به صورت نمایشی اورا می کشند این مراسم نمایش را مغ کشی یا مگا فونیا می نامند.
2- سیاوشون: سیاوش پسر کیکاووس شاه متهم به عشق بازی وتجاوز به سودابه می شود ابتدا سودابه عاشق سیاوش می شود وبه اوپیشنهاد نزدیکی می کند ولی او نمی پذیرد برای مقابله باسیاوش سودابه به دوروغ به کیکاووس می گوید سیاوش به من تجاوز کرده وچنگ انداخته برای اثبات گناه گار بودن وبی گناهی سیاوش ور آتشی را مهیا می کنند وسیاوش باید از میان آتش عبور کند اگر گناه کار باشد می سوزد واگر گناهکار نباشد او سربلند از این امتحان بیرون می آید که چنین می شود وآتش به اواثر نمی کند بعد از این واقعه با مکروحیله گرسیورز را عجیر کرده وبه کمک او گرویزه سرسیاوش را از تن جدا می کند وسیاوش را می کشد در حین قتل خونی که از سیاوش بر زمین می ریزد از آن گلی می روید که به آن گل سیاوشون می گویند بعد از این واقعه مردم برای گرامی داشت سیاوش در ایام خاصی دور هم گرد آمده زاری می کنند واین نزدیک به آیین ونمایش است به این خاطر می توان یکی از ریشه های نمایش قبل از اسلام را سیاوشون نامید.
3-سورنا وکراسوس: در دوره اورود اشکانی سردار ایرانی سورنا پس از نبرد سختی سر سردار یونانی کراسوس را از تن جدا کرده وبه دربار می برد ومردم جهت شادی سکراسوس را در نیزه کرده وبا رقص وپایکوبی در کوی وبرزن شروع به حرکات نمایشی می کنند که این واقعه نیز شکلی نمایشی دارد.
هُرمزد روز از آذرماه برابر با 1 آذر در گاهشماری ایرانی
در روزگار ساسانیان آغاز بهار به دلیل در نظر نگرفتن کبیسه با اول آذرماه مصادف بود از این رو مراسم سنتی «بهار جشن» را در آغاز آذرماه که همزمان با بهار بود انجام می دادند.
یکی از این مراسم که شهرتی بسیار داشت و همانند جشن های کارناوالی بوده است «کوسه برنشین» نام دارد.
بیرونی
شرح این رسم را چنین آورده که در نخستین روز از آذرماه - یا نخستین روز
بهار - مردی کوسه (بی ریش) با شمایلی عجیب و غریب را بر خری می نشاندند که
به دستی کلاغ داشت و به دستی بادبزن و خود را مرتب باد می زد. او برای
جلوگیری از نفوذ سرما با روغن های گرم کننده ی ویژه ای خود را چرب کرده و
خوراک و آشامیدنی های گرم کننده می خورد؛ مردم به این کوسه ی ژنده پوش که
اشعاری در وصف بدرود با زمستان و سرما می خواند می خندیدند و آب و برفابه
به سوی او پرتاب می کردند.
شمار فراوانی از مردم کوچه و بازار و نیز
برخی ماموران حکومتی به دنبال او بودند و او مجاز بود که از هر خانه و
دکانی یک درم سیم یا یک دینار بگیرد. اگر کسی از پرداختن این وجه سرباز می
زد مرد کوسه می توانست از ظرف مرکب سیاه یا گل سرخ رنگی که همراه داشت او
یا خانه او را نشان کند و گاه به لودگی فرمان تاراج او را می داد. بخشی از
این پول که از آغاز مراسم تا میانه ی روز به دست می آمد سهم حاکم و درآمد
میانه ی روز تا پایان مراسم به هنگام غروب سهم کوسه و همراهان او بود.
مردم از ترس حکومت و مسخرگی و لودگی کوسه و نیز از بیم آلوده شدن لباس و جامه معمولا این پول را پرداخت می کردند.
پس از غروب آفتاب، کوسه باید می گریخت و پنهان می شد، وگرنه مردم مجاز به ضرب و شتم او بودند و کسی نیز مانع آن ها نمی شد.
در برهان قاطع نیز می خوانیم :
«جشنیاست که پارسیان در غره ی آذرماه می کرده اند و وجه تسمیه اش آن است که دراین روز مرد کوسه ی یک چشم بدقیافه ی مضحکی را بر الاغی سوار کرده و دارویگرم بر بدن او طلا می کردند و آن مرد مضحک مروحه و بادزنی در دست داشت وپیوسته خود را باد می کرد و از گرما شکایت می نمود و مردمان برف و یخ براو می زدند و چندی از غلامان پادشاه نیز با اوهمراه بودند و از هر دکانییک درم سیم می گرفتند و اگر کسی در چیزی دادن اهمال و تعلل می کرد گل سیاهو مرکب [ که ] همراه او بود بر جامه و لباس آن کس می پاشید و از صباح تانماز پیشین هرچه جمع می شد تعلق به سرکار پادشاه داشت و از پیشین تا نمازدیگر به کوسه و جمعی که با او همراه بودند و اگر کوسه بعد از نماز دیگر بهنظر بازاریان درمی آمد او را آنقدر که توانستند می زدند و آن روز را بهعربی «رکوب کوسبج» خوانند ... گویند در این روز جمشید از دریا مرواریدبرآورد و در این روز خدایتعالی حکم سعادت و شقاوت فرمود هر که در این روزپیش از آنکه حرف زند بهی بخورد و ترنج ببوید تمام سال او را سعادت باشد.»
در عجایب مخلوقات طوسی نیز آمده است که :
«...در این روز لٶلٶ از دریا برآرند و گویند که در این روز باری تعالی حکم بهسعادت و شقاوت هر کسی معلوم کرده است. هر که در این روز پیش از آن که سخنگوید «سفرجل» (بِه) تناول کند و ترنج ببوید در تمامی سال مسعود باشد.»
شمس الدین صوفی دمشقی نیز به این مراسم اشاره دارد، با این تفاوت که در توصیف او کوسه بر گاوی می نشیند و زمان مراسم نیز هفت روز است. این جشن به جشن های بابلی «ساکئا» و «زگموگ» شباهت فراوانی دارد.
در جشن «ساکئا»،
شاه مقام خود را به یک محکوم به مرگ تفویض می کرد مرد محکوم به جامه ی
شاهانه درمی آمد بر تخت می نشست و فرمان می داد و پادشاه چون دیگر رعایا
در بین مردم می ماند. پس از یک روز فرمانروایی (که معمولا با فرامین طنز
همراه بود) او را اعدام می کردند و شاه دوباره برتخت می نشست.
در کتاب «گوژپشت نتردام» هم ویکتورهوگو به کارناوالی در روز خاصی به نام «جشن احمق ها» اشاره می کند که به این مراسم شباهت فراوانی دارد.
در روزگار ما، با توجه به اینکه بهار در جای خود در اعتدال ربیعی، مراسمی در برخی مناطق ایران انجام می شود که شباهت هایی به کوسه برنشین دارد همچون مراسم «حاجی فیروز»، «پیربابو» و «عروس گولی»، اما آنچه پیداست این است که امروزه در این مراسم تنها عنصر نمایشی باقی مانده و جنبه های آیینی خود را کاملا از دست داده است، حال آنکه در مراسم «کوسه گردی» و «کوسه گلین» که هنوز در برخی مناطق قم و استان مرکزی توسط شبانان برگزار می شود، نشانه هایی از اعتقادات و باورهای اساطیری برای طلب باران دیده می شود.
اوپانیشادها یا ودانتا از کهنترین متون مینوی آئین هندو هستند که به دوره برهمایی بازمیگردند. اوپانیشادها تأثیر شگرفی بر فلسفه و دین هندو داشتهاند و مفاهیم باطنی این آئین را بیان نمودهاند.
شانکرا، قدیمترین شرح و تفسیر را بر اوپانیشادها نوشت.
مهمترین بخشهای اوپانیشادها عبارتند از:
داراشکوه، پسر امپراتور مغولی هند، شاه جهان، برای نخستین بار پنجاه اوپانیشاد را به زبان فارسی برگرداند؛ این ترجمه با نام سر اکبر شهرت یافت. در پیشگفتار کتاب، شاهزاده هندی، بیان نمودهاست که واژه کتاب المکنون در قرآن، اشاره به اوپانیشادها دارد. آشنایی غربیان با کتاب اوپانیشادها، نخستین بار، از راه همین ترجمه فارسی بود.
شیوا(سانسکریت: शिव به معنی نیک اختر یا فرخ پی) بلندپایه ترین ایزد از ایزدان آئین هندو است. شیوا خدای آفریننده، نگهدار آسمان و زمین، نابودکننده اهریمنان، بخشاینده گناهان و بسیارکننده روزیست.
فهرست مندرجات[نهفتن] |
چشم سوم شیوا که بر پیشانی او قرار گرفته، چشم عقل است که آن را با نام «بیندی - bindi» میشناسند. این چشم ورای ظاهر را مینگرد. همچنین آنطور که در اذهان عمومی نقش بستهاست، این چشم سوم با انرژی خاص شیوا که عوامل و گناهان اهریمن را نابود میکند نیز رابطه دارد.
شیوا از مرگ مبرا است و اغلب بعنوان حامی در مواقع اضطراب شناخته میشود. او در ازای تندرستی جهان، زهر هلاهل را مینوشد. گفته میشود مصونیت شیوا در مقابل این زهر، بخاطر مار کبرایی است که همسر او، پارواتی به دور گردن او بستهاست.
این مار کبرا، نماینده مرگی است که شیوا بر آن غلبه کرده و همچنین، نماد انرژی خاص مارها است که تحت تسلط شیوا درآمدهاست.
دسته موهای پریشان او، نشان دهنده این است که او ارباب باد یا «وایو» است.
شیوا روی سر خود، هلال پنج روزه ماهی را حمل میکند. این ماه در نزدیکی چشم سوم قرار گرفته و نشان دهنده این است که شیوا علاوه بر قدرت زایش، توانایی نابود کردن را هم دارد. علاوه بر این، این هلال ماه نمودی از زمان نیز هست.
گنگ مقدس، رودخانهاست که از موهای پریشان شیوا جریان یافته و شیوا اجازه داده تا این رودخانه بر روی زمین جاری شده و برای انسانها زندگی به ارمغان بیاورد.
طبل شیوا که در دست او قرار گرفته، منبع تمامی صداها و زبانها در جهان است. این طبل را با نام "Damru" میشناسند.
ویبوتی سه خط از خاکستر کشیده شده بر روی پیشانی است که نشان دهنده جوهره بدی در انسان است (جهل، خودپرستی و خشونت).
شیوا بدن خود را با خاکستر گورستان پوشاندهاست تا نشان دهد مرگ و زندگی در کنار هم هستند و مرگ نیز، واقعیتی در کنار زندگی است.
ببر، جانور دست آموز شاکتی، الهه قدرت و نیرو است. شیوا بالای هر نوع نیرو و قدرتی است؛ او ارباب شاکتی است؛ بنابراین پوست ببری که او به تن دارد نشان دهنده این است که او بر هر قدرتی پیروز است. همچنین ببر نماینده شهوت است. شیوا پوست ببر به تن دارد تا نشان دهد بر شهوت نیز غلب آمدهاست.
فیلها نماینده غرور هستند. شیوا پوست فیل به تن کرده تا نشان دهد بر غرور پیروز شدهاست. همچنین گوزن نماینده ذهنی است که نمیتواند تمرکز کند. شیوا پوست گوزن پوشیده تا نشان دهد ذهن خود را کنترل میکند.
شیوا بندهایی به دور مچ دست خود بستهاست که به نظر میرسد کاربرد درمانی دارند.
عصای سه شاخه شیوا، تریشول نشان دهنده سه عملکرد ویژه هستند: خلق، نگهداری و مرگ. این عصا در دست شیوا، نشان دهنده این است که تمامی این قدرتها در کنترل او هستند. برداشت دیگر این است که این سه شاخه، نماینده گذشته، حال و آینده هستند که نشان میدهند زمان در کنترل شیوا است.
نمایش در قرون وسطی
نمایش و مسیحیت: با ظهور مذهب مسیح و سقوط امپراطوری روم در سال474 میلادی و تسلط کلیسا بر ارگانهای حکومتی و اخلاقی جامعه و از آنجا که مسیحیون سخت مخالف نمایشهای رومی بودند پس از آنکه »کنستانتین« قیصر روم مذهب مسیح را پذیرفت. نمایش نیز ممنوع اعلام میگردد. اما این ممنوعیت طولی نمیکشد و نمایش اینبار از درون خود کلیسا و از تحول مراسم »عشاء ربّانی« و ادغام با موضوعهای محلی دوباره پدیدار میگردد،اما این نمایش دیگر شباهتی با آنچه که در روم اجرا گردید نداشت. زیرا که این بار مواد فکری و فنی نمایشگران را نه »اساطیر یونانی« و »رومی« و نه طبع و سلیقة تماشاگران رومی بلکه »اعتقادات مذهبی مسیحی« فراهم میآورد. نهال نمایش بعد از آنکه زمستان طولانی را پشتسر میگذارد،در حدود »قرن دهم میلادی« دوباره جوانه میزند. چه بنظر میرسد که اولین قطعه نمایش باید در حدود نیمة دوم »قرن دهم« اجراء شده باشد.تا اینکه »کلیسا« به یمن ذوق بعضی از روحانیون خود متوجه می شود که میتواند از بعضی از آئینها و نمایشها برای تبلیغ اندیشههای الهی بهرهمند شود. اینجاست که نمایش دوباره برای رشد،محیطی مناسب مییابد.(1)
انواع نمایش در قرون وسطی
نمایشهای »قرون وسطایی« را معمولا از لحاظ موضوع به »دو دسته« تقسیم میکنند:1 نمایشهای سایکل.2 نمایشهای غیرسایکل. نمایشهای سایکل یا دورهای،به آن دسته از نمایشها اطلاق می شود که از داستانهای »انجیل« گرفته شده و به مرگ و رستاخیز حضرت مسیح و مصائب یاران او میپردازد. اما نمایشهای غیر سایکل ،بیشتر موضوعهای: »اخلاقی،فولکولوریک،جدی و حتی کمدی« دارند.(2)
کمدیهای قرون وسطائی
اگر چه نمایشهای مذهبی،نمایشهای جدی و تراژدی بودند،اما عناصر کمیک به درون بعضی از آنها راه یافته بود. این عناصر کمیک هم بیشتر از طریق مراسم مربوط به »کریسمس« به درون نمایشهای مذهبی وارد شده بودند. یکی از جشنوارههایی که در تحول »کمدی در قرون وسطی« بسیار مؤثر افتاد جشنوارهای تحت عنوان »ضیافت دلقکها« بود که طی آن کشیشان زیر دست این اجازه را مییابند تا کشیشان بالا دست خود و اوضاع و احوال رایج در کلیسا را به مسخره گیرند. بدیهی است که این نوع مراسم توانست عناصر کمیک را وارد نمایشهای جدی نموده و محیط را برای سایر انواع »کمدی« نیز آماده سازد. گذشته از وجود عناصر کمیک در نمایشهای مذهبی در »قرون وسطی« نوعی کمدی مستقل نیز وجود داشت که با عنوان »فارس قرون وسطائی« شهرت یافته است.(3)
گروههای نمایشی دورهگرد
یکی از پدیدههای جالب در قرون وسطی،ایجاد »گروههای نمایش دورهگرد« در انگلیس است که نمایشهای خود را در روی »ارابه« به معرض تماشا میگذاشتند. موضوع نمایشها اغلب مذهبی بود. اما بتدریج موضوعهای دیگری از قبیل موضوعهای تمثیلی و تاریخی نیز جایی برای خود بازکردند. اندازه این »ارابهها« متفاوت بود و برای هر نمایش ارابهای خاص به کار میرفت. معمولا قسمت پائین آن توسط پردهای زینت داده شده،پوشیده میشد که از آن به عنوان اتاق رختکن استفاده میکردند.(4)
منابع:
1و2و3و4،کتاب: گزیدهای از تاریخ نمایش در جهان. تالیف: جمشید ملکپور با تلخیص.